صدهزاران کينه پشت چهره خندان ماست
صدگنه در خلوت و سجاده ها در پيش رو
این تمام خوب ما و رندی رندان ماست
آتشی سوزان ببين کرده به پا وهم و خيال
العجب اکنون چرا پس بر سر قليان ماست
قسمت ما بوده تنهایی ميان قوم وخویش
این بد اختر طالعی اندر ته فنجان ماست
من نميفهمم چه گویی ای رفيق نارفيق
حرف تو بيهوده کوبيدن سر سندان ماست
برچسب : تنهایی, نویسنده : saeediali بازدید : 148