ابرِ خون

ساخت وبلاگ

من گریه می کنم خون یا ابر غرق خون است؟

این آسمـــان دوباره بدجــــور لالــه گون است!

خورشیــد وقت رفتـــن پاشیــده خــون دل را

بر روی آسمــــان که طـــوفانـی از جنون است

طـــوری به خـون تپیـــده این آسمان که گویی

در دشـت روی لالــــه از شـــرم واژگــون است

از این غــروب غــمگیـن لرزیـد در خودش کوه

کــوهی که خود برای غـم دیدگان ستون است

مــــادر دوبــاره بـــر لـــب دارد دعـــا گمــانـــم

ایـــن آسمــــان قـرمــز بسیار بـد شگــون است

در آسمـــان کبــــوتـــر پـر زد به قصــد پـــرواز

پــر وا نکرده امّـا، بــی چــــاره سرنگــون است

مــی جوشد اشـــک مــادر بر رود گــونه هایش

این اشـــک ارمغانــی از چشمــه ی درون است

پی نوشت 1: وزن شعر مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن است

پی نوشت 2: امیدوارم بپسندید

پی نوشت 3: انگار تمام دنیا دست به دست هم داده تا ساکت باشم، ساکتم... ساکت مثل ابرها...

پی نوشت 4: شاید بعضی جاهاش رو تغییر بدم

پی نوشت 5: چند روز پیش این اسمون رو دیدم اما نتونستم عکس بگیرم ازش، اون آسمون خیلی قشنگ تر از این بود، اگه یه بار دیگه دیدم حتماً تصویر رو عوض می کنم

پی نوشت 6: ...

پی نوشت 7: امیدوارم دوست داشته باشید...


برچسبـهـ ـا : درد دل, شعر از خودم, رفیق

♥ چهارشنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 16:1 توسط: علی

شاپرک منتظر است......
ما را در سایت شاپرک منتظر است... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saeediali بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 14:13